ابوحنیفه و بهلول:
روزی ابوحنیفه برای جمعی از شاگردانش سخنرانی می کرد به اونا گفت حرفی جالب از امام صادق(ع) شنیدم و با عقل اصلا جور در نمیاد
امام صادق گفته شیطان رو درون جهنم عذاب میدن
ابوحنیفه گفت چطور امکان داره وقتی شیطان خودش از جنس آتش هستش تو اون دنیا خدا با آتش عذابش بده
ابوحنیفه در ادامه گفت شنیدم که امام صادق گفته خدارو نمیشه دید
ابو حنیفه گفت مگه میشه چیزی وجود داشته باشه ولی دیده نشه
ابوحنیفه حرف دیگری هم زد گفت:ما هر کاری که انجام میدیم از جانب خداست (یعنی اگر حرف می زنیم خدا خواسته اگر راه می رویم خدا خواسته)
ناگهان بهلول از میان جمعیت کلوخی که از جنس خاک بود رو به سر ابوحنیفه زد و فرار کرد دیگر شاگردان به دنبال بهلول رفتند و آنرا دستگیر کردند و به نزد حاکم بردند
ابوحنیفه هم در حالی که از سرش خون می چکید و بسیار درد می کشید وارد شد
ابوحنیفه گفت جناب حاکم این فرد با کلوخ بر سر من زده و سرم بسیار درد می کند
حاکم از بهلول پرسید چرا این کار رو کردی
بهلول گفت : ابوحنیفه دروغ می گوید او خودش گفته شیطان چون از جنس آتش است پس توسط آتش عذاب نمی شود تو هم از جنس خاک هستی پس چطور می شود از این کار من آصیبی ببینی
و در ادامه گفت : تو خودت گفتی هر چیزی که دیده نمی شود پس وجود ندارد تو می گویی سرت درد می کند درد کو چرا دیده نمی شود پس تو دروغ می گویی
و در ادمه گفت: تو خودت گفتی ما هر کاری که انجام می دهیم از جانب خداست پس خدا خواسته که این کلوخ به سر تو بخوره
mohsen salari
نظرات شما عزیزان: